از هر دری سخنی

مسائل اجتماعی

از هر دری سخنی

مسائل اجتماعی

 مبارزه با فساد مالی در جامعه

 

با تمامِ توان اموال بیت المال را که سهم بیوه زنان و یتیمان بود، چونان گرگ گرسنه ای که گوسفند زخمی یا استخوان شکسته ای را می رباید، به یغما بردی! دشمنت بی پدر باد! گویا میراث پدر و مادرت را به خانه می بری! چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا کردی در حالی که می دانی حرام می خوری و حرام می نوشی؟! از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان و اگر چنین نکنی...با شمشیری تو را می زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید...به خدا سوگند اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی دیدند و به آرزو نمی رسیدند تا آنکه حق را از آنان باز ستانم و باطلی را که به ستم پدید آمده نابود سازم.(نهج البلاغه، نامه 41)  

مبارزه با فساد یکی از پایه های اصلی حکومت اسلامی است؛ این روش امیرالمومنین(ع) است. امیرالمومنین(ع) از مردم ملاحظه نکرد؛ حتی از کسانی که از او توقع داشتند؛ ملاحظه نکرد. آنجایی که دید فساد وجود دارد، با آن مبارزه کرد. ما نمی توانیم مثل امیرالمومنین(ع) عمل کنیم، لیکن باید تلاشمان را بکنیم. نه اینکه اگر دستگاهی با فساد و مفسدی مقابله کرد، باز همان اهرمهای فشار به حرکت دربیایند و جنجال و هیاهو کنند و دست و پای کسانی را که در این راه حرکت می کنند بلرزانند

تولدت مبارک

از هر خزان و بلایی به دور باشی اکبر جان  تولدت مبارک 

 

 

 

سالگرد شهادت بانوی بزرگ اسلام

                                                                     

  

 

بارها و بارها جمله‏ی فاطمه فاطمه است شریعتی را شنیده بودم و تنها همان پایانش برایم نداعی می‏شد

آمدم بگویم
              فاطمه دختر خدیجه است
              فاطمه دختر محمــد است                  دیـــدم کم است
              فاطمه زن علـــــــی است                  باز هم کم است
              فاطمه مادر حسیـن است
              فاطمه مادر زینـــــب است          
              دیدم اینها همه است اما هیچ نیست
                                                                   فاطمه فاطمه است

اما مرور چند روز پیش کتابی ؛ فاطمه‏ای برایم شناساند  از جنس بشری متعالی و در نهایت کمال. فاطمه‏ای که روح بیدار زنانی است که خود را فدا ساختند تا کاشانه‏ای ویران نگردد ، حتی گامی فراتر نهاده و فاطمه را در آن زنان جاری و زنده ساخت و باز گامی بیشتر فاطمه را زندگی جاودانه بخشید در همه آزادیخواهان زن و مرد -اینجا سخن از ذکر و انث نیست بلکه همه‏ی انسان‏ها را شامل می‏گردد- .
آیا فاطمه را به حقیقت شناختیم؟ نه.
شریعتی در آغار اشاره به جمع‏آوری تمامی اطلاعات درباره زندگی او در طول 14قرن از همه‏ی زبانها توسط پرفسور میسیون داشت تا بتواند شخصیت و تاثیر فاطمه در تاریخ اسلام و زنده نگاه‏داشتن روح عدالت خواهی و مبارزه با ظلم وستم در اسلام و نگاه داشتن مسیر اسلام  را دریابد.

و در نهایت پرسشی را طرح می‏سازد ، چگونه باید بود؟
و جواب می‏دهد: جواب این سوال در سیمای زنی است که هیچ او رانمی‏شناسیم و در زیر تکرار بی‏معنا و دایمی نامش و تکرار مدح‏ها و ثنا‏های شاعرانه‏‏ی تکراری و ارثی که خالی از اثر شده خود شخصیتش مجهول مانده را نشان دهم.
اما فاطمه شخصیتی است که در همان اول او را دختر پیامبر می‏دانیم و همسر علی. با اینکه فاطمه خود ملاکی است.
همچنین می‏افزاید:‏ فرزند و همسر کسی بودن ملاک نیست زیرا پیامبر سه دختر داشت که دوتای آنان نصیب عثمان بود و علی جز فاطمه زنان دیگر داشت.
او خود در کنار محمد و علی ارزشهای تازه‏ی فرهنگ انسان را بنا نهاد. ارزشهای او را پیامبر و علی می‏دانستند و احترام می‏گذاشتند نه بخاطر آنکه دختر و همسر آن دو بود ، بلکه احترامی جدی برای ارزشهای شخصیتی فاطمه. آنها فاطمه را به عنوان یک شخصیت مستقل می‏بینند.
و سپس چند اشاره به مقام فاطمه در نزد پدر و همسر. بگونه‏ای که بعد از وفات فاطمه ، بین فرزندان علی از فاطمه و دیگر زنانش تفاوتی قایل شدند. آنها را بنوفاطمه و دیگران را بنوعلی صدا می‏زدنند. در مورد پیامبر آنکه هر روز به فاطمه اول صبح سر می‏زنند و سپس به‏دنبال رسالت خویش می‏رفتند. همچنین پیامبر ، بزرگترین شخصیت اسلام ادامه‏ی نسلش در دختر کوچکش تداوم می‏یابد و حتی قرآن او را کوثر نامیده است.
فاطمه را می‏توان اینگونه احساس و یاد کرد ، همراه تنهایی‏ها و رنج‏ها و احساس عظیم علی ، همراه او بودن عطمت می‏خواهد. -پیامبر هم زنان زیادی داشت و فقط خدیجه بود که می‏توانست چند گامی با او بیاید-
فاطمه فقط همسر علی نبود ، کسی که بتواند روح سنگین و عظیم علی را همراهی کند. شگفت انگیزتر آنکه همراهی اینچنین خود باید دارای شخصیتی مستقل باشد.
فاطمه از همان اول در برابر خطر انحراف جامعه اسلامی ایستاد ، از همان اول ، آنقدر محکم که علی نتوانست با آنان که حکومتش را غصب کرده‏اند معاش کند. و برای همین است که دستور می‏دهد مرا پنهان دفن کنید تا وفات دختر پیامبر وسیله‏ای تبلیغات دولت تازه روی کار آمده نباشد.

سوار بر استر می‏شود ، شب توی کوچه‏های مدینه ، خانه‏ی یکایک ؛ تک‏تک اعضای شورای تقلبی سقیفه می‏رود ، آنها را می‏خواهد ، با آنه بحث می‏کند ، دعوتشان می‏کند ، دستورشان می‏دهد (با همه فکر ، با همه قوا بعنوان یک فرد و با همه نفوذش) که در برابر انحراف بیایستند و حق ابوالحسن را ازش نگیرند که اگر بگیرند همه چیز فرو می‏ریزد. و آنها در برابر منطقش و در برابر رفتار دختر کوچک پیامبر تسلیم شده ، اما کار از کار گذشته است.
چگونه بگویم ، چگونه حرف بزنم ، از فاطمه حرف زدن بسیار مشکل است.
برای نشان دادن سختی سخن‏وری برای فاطمه مثالی می‏زند: بورسویه در حضور لویی‏شانزدهم از مریم می‏گوید. گفت : هزار و سیصد و چند سال است که بزرگترین فلاسفه درباره‏ی مریم سخن می‏گویند ، چند صد سال است بهترین شعرا نبوغ شعری خود را در مدح و تجلیل او بکار برده‏اند ، هزار و چند سال است که بهترین پیکرتراشان و نقاشان چهراه‏اش را تراشیده و کشیده‏اند و بهترین مورخان و انسان شناسان ، بزرگترین متکلمان و بهترین نویسندگان از مریم سخن‏ها گفته‏اند ، از همه‏ی ملت‏ها و در در همه‏ی دوره‏ها. اما همه‏ی آنها باز به این صفت تنهای مریم نمی‏رسد که مریم مادر عیسی است. از همه پرمعناتر است.
می‏خواستم به تقلید چنین ستایشی از زهرا کنم ماندم چه بگویم. فاطمه فاطمه است.