بارها و بارها جملهی فاطمه فاطمه است شریعتی را شنیده بودم و تنها همان پایانش برایم نداعی میشد
آمدم بگویم
فاطمه دختر خدیجه است
فاطمه دختر محمــد است دیـــدم کم است
فاطمه زن علـــــــی است باز هم کم است
فاطمه مادر حسیـن است
فاطمه مادر زینـــــب است
دیدم اینها همه است اما هیچ نیست
فاطمه فاطمه است
اما مرور چند روز پیش کتابی ؛ فاطمهای برایم شناساند از جنس بشری متعالی و در نهایت کمال. فاطمهای که روح بیدار زنانی است که خود را فدا ساختند تا کاشانهای ویران نگردد ، حتی گامی فراتر نهاده و فاطمه را در آن زنان جاری و زنده ساخت و باز گامی بیشتر فاطمه را زندگی جاودانه بخشید در همه آزادیخواهان زن و مرد -اینجا سخن از ذکر و انث نیست بلکه همهی انسانها را شامل میگردد- .
آیا فاطمه را به حقیقت شناختیم؟ نه.
شریعتی در آغار اشاره به جمعآوری تمامی اطلاعات درباره زندگی او در طول 14قرن از همهی زبانها توسط پرفسور میسیون داشت تا بتواند شخصیت و تاثیر فاطمه در تاریخ اسلام و زنده نگاهداشتن روح عدالت خواهی و مبارزه با ظلم وستم در اسلام و نگاه داشتن مسیر اسلام را دریابد.
و در نهایت پرسشی را طرح میسازد ، چگونه باید بود؟
و جواب میدهد: جواب این سوال در سیمای زنی است که هیچ او رانمیشناسیم و در زیر تکرار بیمعنا و دایمی نامش و تکرار مدحها و ثناهای شاعرانهی تکراری و ارثی که خالی از اثر شده خود شخصیتش مجهول مانده را نشان دهم.
اما فاطمه شخصیتی است که در همان اول او را دختر پیامبر میدانیم و همسر علی. با اینکه فاطمه خود ملاکی است.
همچنین میافزاید: فرزند و همسر کسی بودن ملاک نیست زیرا پیامبر سه دختر داشت که دوتای آنان نصیب عثمان بود و علی جز فاطمه زنان دیگر داشت.
او خود در کنار محمد و علی ارزشهای تازهی فرهنگ انسان را بنا نهاد. ارزشهای او را پیامبر و علی میدانستند و احترام میگذاشتند نه بخاطر آنکه دختر و همسر آن دو بود ، بلکه احترامی جدی برای ارزشهای شخصیتی فاطمه. آنها فاطمه را به عنوان یک شخصیت مستقل میبینند.
و سپس چند اشاره به مقام فاطمه در نزد پدر و همسر. بگونهای که بعد از وفات فاطمه ، بین فرزندان علی از فاطمه و دیگر زنانش تفاوتی قایل شدند. آنها را بنوفاطمه و دیگران را بنوعلی صدا میزدنند. در مورد پیامبر آنکه هر روز به فاطمه اول صبح سر میزنند و سپس بهدنبال رسالت خویش میرفتند. همچنین پیامبر ، بزرگترین شخصیت اسلام ادامهی نسلش در دختر کوچکش تداوم مییابد و حتی قرآن او را کوثر نامیده است.
فاطمه را میتوان اینگونه احساس و یاد کرد ، همراه تنهاییها و رنجها و احساس عظیم علی ، همراه او بودن عطمت میخواهد. -پیامبر هم زنان زیادی داشت و فقط خدیجه بود که میتوانست چند گامی با او بیاید-
فاطمه فقط همسر علی نبود ، کسی که بتواند روح سنگین و عظیم علی را همراهی کند. شگفت انگیزتر آنکه همراهی اینچنین خود باید دارای شخصیتی مستقل باشد.
فاطمه از همان اول در برابر خطر انحراف جامعه اسلامی ایستاد ، از همان اول ، آنقدر محکم که علی نتوانست با آنان که حکومتش را غصب کردهاند معاش کند. و برای همین است که دستور میدهد مرا پنهان دفن کنید تا وفات دختر پیامبر وسیلهای تبلیغات دولت تازه روی کار آمده نباشد.
سوار بر استر میشود ، شب توی کوچههای مدینه ، خانهی یکایک ؛ تکتک اعضای شورای تقلبی سقیفه میرود ، آنها را میخواهد ، با آنه بحث میکند ، دعوتشان میکند ، دستورشان میدهد (با همه فکر ، با همه قوا بعنوان یک فرد و با همه نفوذش) که در برابر انحراف بیایستند و حق ابوالحسن را ازش نگیرند که اگر بگیرند همه چیز فرو میریزد. و آنها در برابر منطقش و در برابر رفتار دختر کوچک پیامبر تسلیم شده ، اما کار از کار گذشته است.
چگونه بگویم ، چگونه حرف بزنم ، از فاطمه حرف زدن بسیار مشکل است.
برای نشان دادن سختی سخنوری برای فاطمه مثالی میزند: بورسویه در حضور لوییشانزدهم از مریم میگوید. گفت : هزار و سیصد و چند سال است که بزرگترین فلاسفه دربارهی مریم سخن میگویند ، چند صد سال است بهترین شعرا نبوغ شعری خود را در مدح و تجلیل او بکار بردهاند ، هزار و چند سال است که بهترین پیکرتراشان و نقاشان چهراهاش را تراشیده و کشیدهاند و بهترین مورخان و انسان شناسان ، بزرگترین متکلمان و بهترین نویسندگان از مریم سخنها گفتهاند ، از همهی ملتها و در در همهی دورهها. اما همهی آنها باز به این صفت تنهای مریم نمیرسد که مریم مادر عیسی است. از همه پرمعناتر است.
میخواستم به تقلید چنین ستایشی از زهرا کنم ماندم چه بگویم. فاطمه فاطمه است.
علی
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 ساعت 12:59 ب.ظ