از هر دری سخنی

مسائل اجتماعی

از هر دری سخنی

مسائل اجتماعی

کریسمس بر هموطنان مسیحی مبارک

 

Bernadette Soubirous  دختر یک آسیابان بود و در 7 ژانویه  1844  در روستای Lourdes در جنوب فرانسه چشم به جهان گشود. وی در 14 سالگی ادعا کرد در کنار رودخانه Gave در غاری مریم مقدس(ع) را دیده است. بلافاصله این خبر در همه جا منتشر شد و مردم بسیاری به آن منطقه امدند. در مجاورت غار چشمه‌ای وجود داشت که مردم آب انجا را برای تبرک بر‌میداشتند. بسیاری از بیماران لاعلاج در ان جا شفا یافتند و در انجا عبادتگاهی بنا شد. خود برنادت به دیر رفت و در انجا راهبه شد 

 

 

برناردت در سال 1879 از دنیا رفت. بعد از مرگ کلیسای منطقه تلاش کرد تا وی را به درجه قدیسی نائل کند. در سال 1933 با تقاضای قدیسی وی موافقت شد و قرار شد نبش قبر صورت بگیرد. نبش قبر با حضور نمایندگان کلیسای رم و کشیش محل و نمایندگان از انجمن پزشکی انجام شد، اما آنها با منظره حیرت آوری روبرو شدند. جنازه کاملا سالم بود. آنقدر سالم که انگار تازه مرده است. فقط بعد از باز کردن پوست به علت مجاورت با هوا شروع به قهوه‌ای شدن کرد که بلافاصله جسد به کلیسا منتقل و روی جسد با لایه نازکی موم پوشیده شد. هنوز هم توضیحی در این مورد داده نشده است. جسد هم اکنون در محفظه شیشه ای در کلیسای محل اقامت وی قرار دارد و هنوز هم سالم سالم است. تصاویر زیر این قدیسه را در حال حاضر نشان می دهد. 

                                                               

 

                                                                              

 در حال حاضر، آرامگاه برنادت در فرانسه زیارتگاه بسیاری از مسیحیان است که از سراسر دنیا همه روزه به این منطقه می آیند وبسیاری نیز شفا می یابند.

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

  

                                                             

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة


خوب گوش کن. می شنوی؟!
ــ انگار از دور دست ها صدایی می رسد. صدایی محزون و غریب...
نه...! انگار صدا آنقدرها هم دور نیست. همین نزدیکی هاست. خوب گوش کن ببین می شنوی چه می گوید؟

من برای اصلاح دین جدم و احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم


ــ این صدا چقدر آشناست. انگار که سالهای سال است هر شب و روز در گوشم زمزمه می شود و گویی که خوب صاحبش را می شناسم.
دوباره گوش کن. صدا نزدیک تر می شود. دقت کن ببین می شناسی صدا از کیست؟

اگر دین جدم پیامبر (ص) جز با کشته شدن من استوار نمیشود، پس ای شمشیرها مرا دریابید


ــ نمی دانم. صدا برایم آشناست اما این حرفها را نمی فهمم. نمی شناسم این حرفها از کیست!
الله اکبر! برادر این صدای حسین(ع) است!
ــ حسین؟ حسین کیست؟ کدام حسین را می گویی؟!
ــ آهان، فهمیدم. همان حسین را میگویی که هرسال به بهانه محرمش، مشکی می پوشیم و صبح تا شب و شب تا سحر، سینه برایش می زنیم و عزاداری اش می کنیم
؟
ــ همان که مداحان و مرثیه خوانان، حسین زهرا می خوانندش و از روضه ها و دردها و مصیبت هایش ناله سر می دهند
؟
ــ همان که گفته اند با 72 تن از یارانش و با خاندان و اهل بیتش، در کربلا وارد شد و در برابر سپاه یزید ایستاد و جنگید و تشنه شهید شد
؟
ــ همان که... !
ــ آری صدا را می شناسم. می گویند که حسین خیلی غریب بود. مظلوم و بی یار و یاور بود. الحق که چه سرگذشت تلخ و دردناکی داشت این حسین. باید سالهای سال برایش عزاداری کنیم و نوحه سر دهیم و سیه بپوشیم و بر سر و سینه زنیم. جانم به فدایت حسین(ع)!


آری برادر. من این حسین را می گویم و اما این تمام حسین(ع) نیست!
حسینی که من می شناسم، تمام اینها که تو گفتی در وصفش درست است، اما اینها تعریف حقیقی حسین(ع) نیست.
حسینی که من شناختم، حسینی بود که نمی خواست بهانه عزا و گریه من و تو باشد. نمی خواست که هزار و چهارصد سال بعد، من و تو، تنها به فکر مصائب و دردها و غربت و تشنگی اش باشیم و گریه کنیم و بر سر بزنیم.
حسین(ع) به کربلا نرفت تا ما تمام سال غرق کبیره و صغیره باشیم اما ده روز ابتدای محرم، سیه پوش شویم و ناله کنان به خیابان بریزیم که یا حسین و یا الهی العفو.

برادر، حسین(ع) به کربلا نرفت تا من و تو، بهانه ای داشته باشیم برای گریه کردن و اشک ریختن. نه اینکه گریه و اشک بر عزای حسینِ زهرا ناپسند باشد که والله اجر قطره قطره این اشکها را تنها خدا می داند و بس.

اما برادر؛
حسین(ع)، به کربلا رفت تا مبادا اسلام، آنگونه که معاویه ها و عمر و عاص ها و یزیدها و شمرها و عمر سعدها می خواهند، اسلام سازش و تسلیم، اسلام زر و زور و تزویر، اسلام سرمایه داری منهای عدالت، اسلام کاخ های مرمرین، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلام اسلام شیطانی شناخته شود.
حسین(ع)، با تمام اهل بیتش، با زن و فرزند و کوچک و بزرگش، و با بهترین یارانش
(که سلام و درود خدا بر آنها باد) به کربلا رفت، تا اسلام زنده بماند.
حسین(ع)، رفت تا اسلامی که برایش سنگ ها به دندان محمد
(ص) خورد و خاکسترها بر سرش پاشیده شد و جگر حمزه ها برایش دریده شد زنده بماند.
حسین(ع)، رفت تا اسلامی که فاطمه
(س) برای دفاع از حریم ولایتش، درب به پهلویش کوبیده شد و محسنش شهید شد، زنده بماند.
حسین(ع)، رفت تا بیست و پنج سال سکوت و خانه نشینی علی(ع) و سلام های بی جوابش، معنا و مفهوم بیابد.
حسین(ع)، به کربلا رفت تا درخت نرمش قهرمانانه و عزت مدارانه
ی حسن (ع)، ثمر پیدا کند.
حسین(ع)، برای دفاع از اسلام عدالت خواه، اسلام استکبار ستیز، اسلام مستضعفین و محرومان، اسلام انقلابی، اسلام جهاد و ایثار و شهادت، اسلام جنگ تا رفع کل فتنه های عالم و در یک کلام اسلام ناب، به کربلا رفت و با لب تشنه شهید شد.

برادر، حسینی که من می شناسم، برای اطاعت امر خدا ولو به قیمت ارباً اربا شدن علی اکبر(ع) و پرپر شدن علی اصغر(ع) و قطع الیمین شدن عباس
(ع)، به کربلا رفت. من از حسینی دم می زنم که حاضر شد برای رضای خدا، تمام خاندانش به اسارت شقی ترین دشمنان خدا درآیند تا مبادا اسلام ناب محمد (ص)، اسلام ناب علی (ع) و فاطمه (س)، اسلام ناب حسن مجتبی (ع)، رنگی به جز حقیقت نگیرد.

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ ، نام او، یاد او، خاطره شگفت انگیز او و داستان شگرف کربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسل‏ها نیروبخش، حیات آفرین، پندآموز، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى کدامین ملت را
می‏توان سراغ گرفت که با روح و خون حسین همگرایى کنند و به افتخارات معنوی آن نائل نشوند ؟ خون حسین، مایه حیات‏ بخشى است که در گذر زمان بر کالبد ملت‏ها دمیده می ‏شود و آنها را به زندگى و حیات راستین فرا می ‏خواند و حسین (ع) زنده جاویدى است که هر سال، دوباره شهید می ‏شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت می ‏کند و عظمت واقعه عاشورا و قهرمانانش را متجلی می سازد.


با عرض تسلیت بمناسبت فرا رسیدن ماه محرم؛ ماه خون و ایام شهادت
حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران وفادارش  

چگونه یک عکس را در وبلاگ قرار دهیم ؟

تعدادی از دوستان در مورد نحوه قراردادن عکس در وبلاگو  خواسته بودن که امیداوارم بتونید استفاده کنید.  

   حالت اول : اگر عکس مورد نظر شما روی اینترنت و در یک سایت دیگر قرار دارد برای نشان دادن عکس مورد نظر کافی است روی عکس کلیک راست کرده و Copy را بزنید .حال وارد ادیتور سرویس وبلاگ خود شوید . دکمه عکس را در ادیتور کلیک کنید و در بخش آدرس  کلیک راست کرده و Paste  را بزنید .

     اگر عکس مورد نظر شما روی کامپیوتر شخصی شما قرار دارد ، باید ابتدا آن را بروی یک سایت اینترنتی منتقل کنید و سپس لینک عکس را در ادیتور سرویس وبلاگ وارد کنید. سایت های زیادی هستند که به شما فضای مورد نیاز برای نگه داری فایل هایتان را می دهند . پیشنهاد ما سایت www.Tinypic.com  است . وارد این سایت شوید .دو جعبه متن کوچک در وسط صفحه میبینید. جلوی جعبه متن کوچک بالایی کلمه Upload نوشته شده . Upload به معنی ریختن فایل ها روی یک سایت است که معکوس عمل دانلود می باشد . با زدن دکمه Browse عکس مورد نظر را از روی کامپیوتر خود انتخاب کنید . حال در جعبه متن زیرین که کنارش کلمه Tag نوشته شده چند کلمه که عکس را توصیف میکند بنویسید . این کلمات به سایت کمک میکند تا عکس ها راsearch  کند. در نهایت دکمه Host image را بزنید تا سایت ، فایل مورد نظر شما را به سرور خودش منتقل کند .

 

پس از آپلود عکس ، این سایت عکس را بصورت کوچک و در زیر همان صفحه به شما نشان میدهد و در کنار آن 4 نوع آدرس دهی به عکس را برایتان می نویسد . آخرین آدرس که جلوی آن کلمه Link نوشته شده است برای استفاده در وبلاگ لازم است . آن آدرس را کپی کنید و وارد ادیتور وبلاگ خود شود . دکمه عکس را در ادیتور کلیک کنید و در بخش آدرس ، لینکی را که از سایت Tinypic  گرفتید در اینجا paste کنید. حال عکس با موفقیت وارد وبلاگ شما خواهد شد.