از هر دری سخنی

مسائل اجتماعی

از هر دری سخنی

مسائل اجتماعی

آیا واقعا عزادار حسین هستیم.

ظهر تاسوعا است و  فرصتی است که انسان با خود واقعی اش روبرو شود و من نیز در این آیینه، خویشتن خویش را مشاهده می کنم و می بینم که امروز چقدر عجول هستم ، تا چه حد حریص و سیری ناپذیر و تا چه حد شکم بر من حاکم است و جز آن، چیز دیگری را نمی  شناسم .امروز  به راحتی  دروغ  می گویم، به گرسنه و درمانده تر از خود رحم نمی کنم و در اِسراف غرق شده و غذای متبرک او را اسراف کرده و در زباله دانی می ریزم و... این است خـود واقعـی مـن که در روز عـاشـورا برمَـلا می شود.

 آری تاسوعا و عاشورا، آیینه ی تمام قدی است در مقابل ما تا بتوانیم خود واقعی را در آن نظاره و شناسایی کنیم و او را نیز بهتر بشناسیم.

   بیاییم در این آیینه به خود نگاهی بیاندازیم و برای خود چاره ای اندیشیده و طرحی نو بیابیم تا پس از رسیدن به اندیشه ای درست، نوبت به انجام عمل رسیده و نهضت حسین(ع) را در عمل زنده نگاه داریم. وای اگر از همه ی این نهضت ها و حماسه های بزرگ، برای ما دست بریده ای، لب خشکیده ای، سر بریده و فرق شکافته ای و... باقی مانده باشد و معرفت حرکت انسان های بزرگ تاریخ در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده و از آن ها فقط مراسمی برجای مانده باشد، آن وقت است که باید گریست و گریست، برسر زد و شیون کرد و...

   امروز عاشوراست، به یاد می آورم که سال ها است که با حسین(ع) بیعت بسته و بیعت شکنی می کنم، به یاد مُهر نمازم افتادم که از تربت پاک کربلاست و من به نشانه ی بیعت با او مبنی بر ادامه ی نهضت حق طلبانه و ظلم ستیزانه اش همواره برآن پیشانی می گذارم و هرزمان که پیمان«ایاک نعبد و ایاک نستعین» را با خدا می بندم که «تنها عبد او باشم و فقط از او استعانت بطلبم» ، اما دریغ از یک ذره عمل.

   امروز در آیینه ی عاشورا خود را نظاره می کنم و جُز پیمان شکنی حرفـه ای و ماهر که  حتی به پیمان شکنی های خود نیز واقف نیست، شخص دیگری نمی بینم. من از یک سو پیمان خود را با خدا می شکنم و از سویی  دیگر با  حسـین(ع) و می خواهم با شرکت در مراسمی و ریختن اشکی به خود بگویم که  دین خود را نسبت به او ادا کردم و با این وسیله وجدان پیمان شکن خود را راحت کـنم. اما آیا بدین ترتیب وظیفه ی خود را درقبال این پیمان انجام داده و در زمره ی حسینیان قرار گرفته ام؟

  هم اکنون حداقل خوشحال هستم که پیمان  (لبیک؛ اللهم لبیک؛ لبیک لا شریک لک؛ لبیک) را نبسته و بار پیمان شکنی ام را از این سنگین تر نکرده و به شیطان نیز سنگی نزده ام تا دروغ هایم، بیش تر از این آشکار نشود.

  اگر حسین (ع) هم اکنون در بین ما حاضر شود؛ از عملکردهای ما در زنده نگهداشتن نهضت عظیمش چه می بیند؟ او ما را نظاره خواهد کرد که همچون قوم بنی اسراییل که در غیاب موسی، گوساله ی سامری را بر سر دست بلند کردند ما نیز درغیاب او عَلَم ها ساخته، کله های اژدهای فلزی را بر طرفین آن قرار داده، مجسمه های فلزی دیگری را به جای گوساله بر آن نصب کرده ایم و آن را بلند کرده، به هر سو می کشیم و عَلَم نهضت او را به علم زورآزمایی تبدیل نموده ایم. او ما را خواهد دید که باطن را فدای ظاهر کرده، کمتر در این مراسم مهم به درس های عاشورا می اندیشیم

اگر امروز حسین(ع) در بین ما بود و ما از آن حضرت سوال می کردیم که از ما عمل و وفای به عهد می خواهد و یا فقط گریه و زاری و بر سر زدن را،  چه پاسخی به ما می دادند؟

     آری باید برای این همه گمراهی و دور بودن از راه و پیمان شکنی ها گریه کنم؛ حداقل امروز را، زیرا احتمال دارد فردا همه چیز دوباره فراموش شده و چهره ی واقعی خود را نیز تا مُحرم و مُحرم های دیگر به دست فراموشی سپارم.

حسین(ع) تا ابد، بلبلی است بر شاخه ی درخت هستی، تا چه کسی از ناله او پریشان و منقلب شود و به این وسیله درون خود را شکوفا کند.

آن کـس که پریشان شود از نالـه ی بلبل

در دامنش آویز که در وی اثری هست(حافظ) 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد